مبتلایان به بیمارى مهلک حسد دو دسته اند:
1-کسانى که بر یک نعمت مخصوص حسد مى برند و آن بر حسب شخص حسود ویا محیطى که در آن زندگى مى کند، مختلف مىباشد.بیشتر موارد اینگونه حسد، جایى است که میان حاسد و محسود، جهت اشتراکى باشد، از قبیل خویشاوندى یا هم شهرى بودن یا باهم در رشته مخصوصى اشتغال داشتن ؛
2- ولى گاهى هم کار پلیدىِ حسود بالا مىگیرد و با نبودن هیچگونه اشتراکى، حسد مى برد و بدخواهى مىکند.
این دسته از حسودان - که پلیدتر و شریرتر از دسته نخستین هستند- حسودانى مى باشند که بر همه نعمتها حسد مى ورزند وحسدشان اختصاص به نعمت مخصوصى که با آنان ارتباط داشته باشد ندارد؛ بلکه بر هر نعمت و سعادتى که کسى دارا باشد، رشک مى برند: طبیب است، بر تاجر رشک مى برد؛ کارگر است، بر متنفذ سیاسى حسد مى برد. این دسته از حسودان آرزومندند که هر کس داراى هر نعمتى است از کفَش برود؛ هر چند خود حسود از آن نعمت بهرهمند باشد، و زیان آن شخص را خواهان است؛ هر چند به زیان خودش تمام شود.
خطرات حسادت
آفت حسد اگر ریشه کن نگردد می تواند سلامت جسم وروح انسان را تهدید کند؛قال علی(علیه السلام):" الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلاَمَةِ الاْجْسَادِ"(1) از غفلتحسودان نسبتبه سلامتى تن خویش در شگفتم.(چرا که حسد انسان را بیمار مى سازد).یا در جای دیگر می فرمایند:"صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ"(2) تندرستى مولود کمى حسادت است. "الْحَسَدُ یُذِیبُ الْجَسَدَ" (3)حسد بدن حسود را ذوب می کند.
قال علی(علیه السلام):" لاَ تَحَاسَدُوا، فَإِنَّ الْحَسَدَ یَأْکلُ الاْیمَانَ کمَا تَأْکلُ النَّارُ الْحَطَبَ"(4) حسد نورزید که حسد ایمان را به باد مى دهد آنچنانکه آتش هیزم را خاکستر مى کند.قال علی(علیه السلام):" الْحَسُودُ دَائِمُ السُّقْمِ "(5)حسود پیوسته مریض است. به طوری که ازکلمات نورانی علی (علیه السلام) معلوم شد کسی که حسد می ورزد سلامت جسم وجان خود را به خطر می اندازد.
راهنمایى امیرالم?منین(علیه السلام)
حضرت على(علیه السلام) مى فرمایند: " مواهب الهى همچون قطرههاى باران از آسمان به زمین مى باردو به هر کس سهمى زیاد یا کم مى رسد،بنابراین هنگامى که یکى از شما براى برادر خود برترى در مالو همسر و فرزند ببیند نباید موجب فتنه گردد، (و بر او حسد و رشک برد)زیرا مسلمانتا وقتى که دستبه عمل پستى نزده که از آشکار شدنش شرمنده باشد،و مردم پست آن راوسیله هتک حرمتش قرار دهند،به مسابقه دهنده ماهرى مى ماند که منتظر است در همان دوراول ببرد و ضررى نبیند،همچنین مسلمانى که از خیانتبدور باشد،انتظار دارد یکى ازدو خوبى نصیبش گردد: یا عمر او پایان یافته و دعوت الهى فرا رسد،و آنچه خداوند درآخرت برایش مهیا کرده بهتر است،و یا خداوند او را روزى دهد و صاحب همسر و فرزند وثروت گردد،در عین اینکه دین و شخصیت خود را نگاه داشته است."(6) حال این حسدی که امیرالم?منین فرمودند مواردی دارد که در زیر به آن اشاره می شود:
موارد حسد
1- حسد بر جاه وجلال: نمونه کامل و بارز حسد، رشک بردن بر جاه وجلال است؛ اینگونه حسود، از دیدن مقام شامخ دیگران رنج مىبرد و با دارندگان آن، از در دشمنى داخل مىشود و به این بسنده نمىکند؛ بلکه با هر کس که آنان را به نیکى یاد کند، دشمن مىشود و طاقت شنیدن مدح و ستایش دیگران را ندارد.
2- حسد برثروت: کسى که در محیط مالى و زراعتى و تجارتى باشد و به طور کلى کسى که فکرش پست باشد و پیوسته در امور مالى دور بزند، بر ثروت حسد مىبرد و بدخواه کسى مىشود که ثروتى دارد و آرزومند است که ثروت از دستش برود. براى رسیدن بدین آرزو، از هیچ اقدامى فروگذار نمىکند بلکه مى کوشد که مال او را از میان ببرد.
3- حسد بر دانش: کسانى که در محیط تحصیلى و رشته علم و دانش قدم مىزنند، بر برترى علمى دیگران حسد مىبرند و مىکوشند که صیت علمى آنها را از بین ببرند؛ یا اگر محصّلى را دیدند که با جدّیت مشغول تحصیل است وآینده درخشانى دارد، براى او ایجاد موانع مىکنند، وسائل تفریح وعیش و عشرت را براى او فراهم مىکنند و او را با لطائف الحیل از تحصیل باز مى دارند.
4- حسد برقدرت: کسانى که داراى نفوذ وقدرتى هستند، نمىگذارند که در منطقه قدرت و نفوذشان، دیگرى صاحب قدرت باشد و نفوذى مانند نفوذ آنها یا کمتر از آن در آن منطقه پیدا شود. به هر وسیلهاى که بتوانند، سعى مىکنند که رقیب را نابود کرده، قدرتش را از بین ببرند.اینان براى حفظ قدرت خویش به هر دستآویزى متشبّث مىشوند: در میان مردم ایجاد اختلاف و دو دستگى مىکنند؛ سران را به جان یکدیگر مىاندازند؛ مانع از رشد عقلى وعلمى جامعه مىشوند؛ از عمران و آبادى جلوگیرى مىکنند؛ از ارتباط مردم با قدرتهاى دیگر جلوگیرى مىکنند؛ حتى به جنایات دست مىزنند، تا قدرت خود را نگاه دارند.
5- حسد بر شجاعت: کسى که در محیط زد و خورد ومبارزه، پرورش یابد، بر دلیرى وشجاعت، حسد مىورزد و با کسانى که داراى این غریزه عالى هستند بدخواهى مىکند و مىکوشد که شهرت آنها را به شجاعت، از میان ببرد و آنها را از شرکت در مبارزات یا حضور در میدانهاى نبرد باز دارد، و اگر در این راه پیروزى نیافت، به قتل او همت مىگمارد.
نمونه کامل و بارز حسد، رشک بردن بر جاه وجلال است؛ اینگونه حسود، از دیدن مقام شامخ دیگران رنج مىبرد و با دارندگان آن، از در دشمنى داخل مىشود و به این بسنده نمىکند؛ بلکه با هر کس که آنان را به نیکى یاد کند، دشمن مىشود و طاقت شنیدن مدح و ستایش دیگران را ندارد
دشمنى خالد با علی بن ابیطالب(علیه السلام)
خالد بن ولید که در محیط سپاهىگرى و یغماگرى عرب پرورش یافته بود و جز زدن و کشتن و بردن؛ نمىدانست، از فضیلتهاى امیر الم?منین(علیه السلام) دلیرى آن حضرت را درک کرده بود و بر دلاورى آن حضرت رشک مىبرد و حسد مىورزید فرصتى پیش آمد و غافلگیرانه عازم ترور آن حضرت گردید. خلیفه وقت (ابوبکر) نیز با او در این تصمیم همپیمان بود. نقشه چنین بود که هنگامى که على(علیه السلام) در نماز جماعت سلام نماز را مىدهد، خالد بلافاصله جنایت خود را انجام دهد، ولى ابوبکر در حال نماز منصرف شد و در تشهد، پیش از آن که سلام نماز را بگوید چنین گفت «یا خالدُ لا تفعل ما أمَرتُک؛ اى خالد آنچه به تو فرمودم، انجام مده!» سپس سلام نماز را گفت.على(علیه السلام) به توطئه پى برد؛ جریان را از خالد پرسید؛ خالد به ناچار تفصیل را گفت. على(علیه السلام) پرسید: اگر ابوبکر از فرمان خود پشیمان نشده بود، تو به چنین کارى اقدام مىکردى؟ خالد گفت: آرى.(7)
نتیجه:
خداوند تبارک و تعالی مراتب زندگانی موجودات و ارزاق ظاهری و معنوی و مادی و روحانی آنها را تعیین و تقدیر فرموده و هر فردی را به مقتضای استعداد و بر اساس صلاح آنها مشمول رحمت و لطف خود در دنیا و آخرت قرار داده پس حسادت حسود نسبت به آنچه خدا داده بی فایده و در واقع مخالف مشیت پروردگار است.