سفارش تبلیغ
صبا ویژن

السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)
 
قالب وبلاگ

شهید ارسلان حبیبی

شهید ارسلان حبیبی، ششم فروردین‌ماه سال 1335ش چشم به جهان هستی گشود. ارسلان، فرزند برومند خانواده‌ای کارگر بود که تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاهش آلیکوه یکی از روستاهای بخش اردل از توابع استان چهارمحال و بختیاری به پایان رسانید. ارسلان، تحصیلات متوسطه‌اش را نیز در هنرستانی از شهرکرد، در رشته فنی با موفقیت پشت سر گذاشت. دوران تحصیل این شهید بزرگوار همیشه همراه با کار و کوشش و فعالیت طاقت‌فرسا بود. ارسلان با وجود تمامی این مشکلات، از ورزش نیز غافل نمی‌شد و در رشته ورزشی کاراته صاحب کمربند سبز بود و بارها تنوانسته بود عناوین قهرمانی را از آن خود کند. شهید حبیبی، درد محرومان جامعه مخصوصاً دردکشیدگان منطقه زادگاهش را به‌خوبی درک می‌کرد و همیشه سعی بر آن داشت تا فقر فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و... را به‌نحوی از مردم دور نماید و شاید به‌همین دلیل بود که خیلی زود به امواج خروشان انقلاب اسلامی ملت ایران پیوست و دعوت حضرت امام خمینی (ره) را لبیک گفت. ارسلان به تاریخ یازدهم آذر 1358ش ازدواج نمود که یک فرزند دختر از این شهید ارجمند به یادگار مانده است. ارسلان در سایه تلاش و پشتکار مثال‌زدنی خود توانسته بود به زبان‌های عربی، انگلیسی، فرانسه تسلط کامل پیدا کند و با زبان‌های آلمانی و روسی نیز آشنایی یابد. شهید حبیبی طی سال‌های قبل و بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، در شرکت‌های مختلفی کار می‌کرد و بیش از نیمی از حقوق ماهیانه‌اش را که بالغ بر هفت الی هشت تا نُه هزار تومان بود، به مستمندان می‌نمود. این شهید گران‌قدر، در پی تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج به‌عنوان مربی ورزش‌های رزمی در این نهادهای انقلابی مشغول به خدمت گردید. این سردار دلاور سپاه، چندین‌بار به جبهه‌های پیکار حق علیه باطل اعزام گردید که یک بار نیز مجروح گردید و پس از بهبودی، مجدداً به میدان‌های نبرد با دشمن بعثی بازگشت. یکی از ابتکارات این شهید عزیز در جبهه، نصب بلندگو و پخش تکبیر و سرودهای انقلابی بود که دشمن را به‌واسطه آن‌ها سردرگم می‌نمود. ارسلان حبیبی، پس از خلق رشادت‌های بی‌شمار، سرانجام صبح روز سی‌ام دی‌ماه سال 1360 هجری شمسی در جبهه شوش در سن بیست و پنج سالگی به دیدار حق شتافت و عاشورائی گشت. شهید ارسلان حبیبی به‌هنگام عروج آسمانی‌اش، فرماندهی اطلاعات و عملیات تیپ 17 علی ابن ابی‌طالب (ع) را به عهده داشت.

سخنان سردار شهیدقبل از شهادت با معبود
خدایا ،برپروردگارا هر زمان که مرگ را تعقیب می کنم و لحظه به لحظه به من نزدیک میشود . بین من و قیامت قرابت برقرار می شود . خدایا بر خود  بسیارمی بالم که توشه ای اندوخته ام، خدایا رحم کن به بدن ضعیفم و روح خسته ام .خدایا هر زمان که آتش یاس دامن گیر من می شود امید به جزء به لطف و کرم تو ندارم ،خدایا اگر گناه کرده ام غافل نبودم از وجودت بلکه وجود لایزال تو را شناخته بودم ولی به عظمت و کرامت تو پی نبرده بودم ...
،خدایا چگونه به مرگ بیندیشم در صورتی که توشه راه قیامتم  فنا و از دست رفته است . خدایا اگر مرگ به من اجازه ندهد چه مسئولیتی را برای تو ادا کرده ام ،خدایا یا رب ای کسی که تمام خوبیها موجب رضای توست و سرکشی ها و عصیان موجب خشم توست . به درگاه تو پناه آوردم و طلب مغفرت می کنم . ببخش مرا در زمره نیکانت قرار ده مرا ،گر چه لیاقت آن را ندارم . خدایا ای پروردگار که اگر کرامت و عنایت تو نبود این بنده رنجور و خسته ات به چه کسی پناه می برد . دریاب مرا به حق صالحین درگاهت . عنایتی کن تا بتوانم مسئولیت عظیمی که قبول نموده و بر دوشم سنگینی می کند ایفا کنم و آن که رضای درگاه توست انجام دهم . خدایا محتاجم  به تو . خدایا نیازمند تو هستم . خود بینی ،خود پسندی ،کبر ،غرور ،خودخواهی و کلیه رذائل انسانی را از منن دور بدار و مرا مصلح ،مومن مسئول بگردان .
خدایا توفیق قرائت قرآن  عنایت بفرما . خدایا پدر و مادر مرا از من راضی بگردان .
ارسلان حبیبی


[ شنبه 91/10/30 ] [ 8:27 صبح ] [ علیرضا مهدوی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 35
بازدید دیروز: 16
کل بازدیدها: 195952
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما AmmarName.ir