السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) | ||
برای شروع عملیات کربلای چهار منتقل شدیم آبادان به عنوان غواص خط شکن زدیم به دل دشمن وقتی وارد معبر دشمن شدیم ، سعید محمدی اصل رو دیدم باورم نمی شد ، هر دو پایش قطع شده بود پیکرش هم افتاده بود یه گوشه از معبر دهانش رو نگاه کردم دیدم پر از خاکه یه لحظه بغض گلویم رو گرفت وقتی برگشتیم علت کارش رو از بچه ها پرسیدم گفتند: وقتی ترکش خورد به پای سعید ، دهان خودش رو پر از خاک کرد می خواست از شدت درد صدای ناله اش بلند نشه تا عملیات لو نره خودش رو فدا کرد تا بچه ها قتل و عام نشن ... [ یکشنبه 91/10/10 ] [ 7:10 عصر ] [ علیرضا مهدوی ]
[ نظرات () ]
|