السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)
 
قالب وبلاگ

روزى حضرت موسى سلام الله علیه در ضمن مناجات به پروردگار عرض کرد: خدایا مى خواهم همنشینى را که در بهشت دارم ببینم که چگونه شخصى است!

جبرئیل بر او نازل شد و گفت: یا موسى! قصابى که در فلان محل است همنشین تو است . حضرت موسى به درب دکان قصاب آمده ، دید جوانى شبیه شبگردان مشغول فروختن گوشت است .

شب که شد جوان مقدارى گوشت برداشت و به سوى منزل روان گردید.

موسى علیه السلام از پى او تا درب منزلش آمد و به او گفت : مهمان نمى خواهى ؟

گفت : بفرمائید، موسى علیه السلام را به درون خانه برد. حضرت دید جوان غذائى تهیه نمود، آنگاه زنبیلى از طبقه فوقانى به زیر آورد، پیرزنى کهنسال را از درون زنبیل بیرون آورد و او را شستشو داد، غذا را با دست خویش به او خورانید.

موقعى که خواست زنبیل را به جاى اول بیاویزد پیرزن کلماتى که مفهوم نمى شد حرکت نمود؛ بعد جوان براى حضرت موسى علیه السلام غذا آورد و خوردند.

موسى علیه السلام سوال کرد حکایت تو با این پیرزن چگونه است ؟ عرض ‍ کرد: این پیرزن مادر من است ، چون وضع مادى ام خوب نیست که کنیزى برایش بخرم خودم او را خدمت مى کنم .

پرسید: آن کلماتى که به زبان جارى کرد چه بود؟ گفت : هر وقت او را شستشو مى دهم و غذا به او مى خورانم مى گوید:خدا ترا ببخشد و همنشین و هم درجه حضرت موسى در بهشت کند!!

موسى علیه السلام فرمود:

اى جوان بشارت مى دهم به تو که خداوند دعاى او را درباره ات مستجاب گردانیده است ، جبرئیل به من خبر داد که در بهشت تو همنشین من هستى .


[ سه شنبه 91/6/7 ] [ 6:50 عصر ] [ علیرضا مهدوی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 54
بازدید دیروز: 112
کل بازدیدها: 198708
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما AmmarName.ir