السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) | ||
روزی پرنده سعادت بر کلبه پیرزن وپیرمردی که بسیارفقیر اما قانع بودندنشست.پرنده پرسید من2جعبه دارم که اگر یکی از ان دو رابدرستی انتخاب کنید امکان دارد برای ابد زندگی راحتی داشته باشید پرنده پرسید کدام یک را میخواهید
جعبه کوچک یا بزرگتر را؟
ان دو گفتند جعبه کوچکتر!
پرنده رفت ودرب جعبه باز شد برق طلاهای درخشان چشمان فقیر پیرزن وپیرمرد را نوازش میداد!!
پیرزن همسایه که موضوع را شنیده بود با خود گفت :ان دو
چقدر احمق بودند جعبه بزرگتر بی شک طلا های بیشتری داشته
و فکر کرد اگر روزی پرنده رابیابد جعبه بزرگتررا خواهدخواست.
از قضا سال بعد پرنده باز امدواین بار از پیرزن طمعکار پرسید کدام یک از دو جعبه را میخواهی؟
پیرزن پاسخ داد معلومه بزرگترین را میخواهم!
پرنده سعادت پروازکردو در کرانه اسمان ناپدید شد
ناگهان درب جعبه باز شدو حبابی از ان بیرون امد
پیر زن به دنبال حباب میدوید اما حباب همچنان بالا وبالاتر میرفت
بالاخره به سقف خانه برخورد وترکید
اما!
درون حباب پراز خالی بود!!!!!!!!
[ چهارشنبه 90/7/20 ] [ 7:23 عصر ] [ علیرضا مهدوی ]
[ نظرات () ]
|