السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) | ||
خلاصه ای از زندگی شهید اندرزگو شامگاه هیجدهم ماه مبارک سال 1316 ه.ش(1357ه.ق) بود که در یکی از محلات جنوب شهر تهران، به دنیا آمد و به دلیل تقارن او با شهادت امیرمؤمنان ، نامش را علی نهادند. پدرش سید اسدالله، شغل بنایی داشت و سپس به خرده فروشی در میدان شوش تهران روی آورد و زندگی فقیرانه ای را برای 7 فرزندش ، چهار پسر و سه دختر فراهم آورد. علی کوچک ترین فرزند خانواده بود. پس از گذران دوره ابتدائی ، به سبب مشکلات مالی خانواده تحصیلش را رها کرد و در یک کارگاه نجاری مشغول شد. در همین زمان پس از کار روزانه تا ساعتی از شب به تحصیل دروس فقه و اصول در مسجد هرندی میپرداخت. اندرزگو در نوجوانی با شخصیت نواب صفوی و تشکیلات فدائیان اسلام آشنا شده بود و تا حد زیادی متاثر از آن بود. قیام 15 خرداد در جریان واقعه قیام 15 خرداد از فعالین و از عاملان تظاهرات بود که همان شب با اهدای کتابی از سوی آیت الله خمینی مورد تقدیر واقع شد. پس از این واقعه ، وی دستگیر شد و تحت شکنجه های سختی از سوی ساواک قرار گرفت. اما ساواک نتوانست اطلاعاتی مفید از وی به دست آورد. پس از مدتی اندرزگو از زندان آزاد شد و به شاخه ی نظامی جمعیت هیئتهای مؤتلفه اسلامی پیوست. ترور حسنعلی منصور پس از پیوستن وی به شاخه ی نظامی جمعیت هیئتهای مؤتلفه اسلامی ، این گروه تصمیم گرفت تا نخست وزیر وقت ، حسنعلی منصور را ترور کند. اندرزگو وظیفه ی کنترل کردن اتومبیل حامل نخست وزیر را بر عهده گرفت و پس از آنکه محمد بخارایی ، عضو گروه نهضت آزادی ، گلوله ای به گلوی نخست وزیر شلیک کرد ، او نیز گلوله ی دیگری به او زد و از مهلکه گریخت. در پی این اقدام ، ساواک به جستجوی وی و دیگر عاملان پرداخت. اما نتوانست اندرزگو را بیابد. لذا وی را به طور غیابی در دادگاه محاکمه و به اعدام محکوم کرد. مدتی پس از محاکمه ی غیابی اندرزگو ، ساواک موفق شد او را ردیابی کند. اما او از دست ساواک فرار کرده و به عراق گریخت. او در عراق ، هر از چند گاهی به دیدار آیت الله خمینی می رفت. اندرزگو در سال 1345 به ایران بازگشت. بعد از بازگشت به ایران، چون ساواک به دنبال وی بود ، او مدام محل سکونت خود را تغییر می داد. او در این سالها در شهرهای مختلفی از جمله ، تهران (محله ی چیذر) ، مشهد و قم سکونت کرد. پس از این که ساواک موفق به پیدا کردن محل سکونتش در قم شد ، وی به مشهد گریخت و از طریق یکی از دوستانش از طریق زابل و زاهدان به افغانستان گریخت. پس از مدت کوتاهی ، اندرزگو دوباره به مشهد بازگشت و فعالیت های خود را از سر گرفت. پس از بازگشت به ایران، وی مدتی به سوریه و لبنان رفت و دوره های نظامی دید. او در لبنان با نماینده ی آیت الله خمینی در سازمان الفتح تماس گرفت و در آنجا دوره های نظامی دید و طرز استفاده از سلاحهای سنگین را فرا گرفت. تصمیم برای ترور محمد رضا پهلوی او پس از بازگشت به ایران، طی یک برنامه 6 ماهه، رفت و آمدهای های محمد رضا پهلوی را به کمکی شخصی در کاخ سلطنتی، زیر نظر داشت. وی قصد داشت که با وارد کردن مواد منفجره از فلسطین، محمد رضا پهلوی را ترور کند. اما با شهید شدنش، این تصمیمش نافرجام ماند. سرانجام او در 2 شهریور 1357 زمانی که راهی منزل یکی از دوستاناش بود ، از سوی ماموران ساواک که از قبل آن منطقه را تحت نظر داشتند ، مورد اصابت گلوله قرار گرفت. او زمانی که متوجه شد نمیتواند از مهلکه بگریزد ، سعی کرد تعدادی از اسنادی را که همراه داشت با بلعیدن و آغشته کردن بهخون از بین ببرد. مامورها پس از آنکه مطمئن شدند اندرزگو مواد منفجره همراه خودش ندارد به او نزدیک شدند و او را روی برانکارد گذاشتند اما او با تکانی بدناش را به داخل جوی آب انداخت و جان سپرد. اگر ده نفر مانند سیدعلی داشتم دنیا را فتح می کردم. امام خمینی (ره) [ پنج شنبه 91/6/2 ] [ 7:0 صبح ] [ علیرضا مهدوی ]
[ نظرات () ]
|